هـــــــــفت عـــــــــــــــــــــادت مـــــردمـــــــان مـــــوثر
مــقدمه
هفت عادت مردمان موثر به روشنی نشان می دهد که موثر بودن خواه در زندگی شخصی خودمان وخواه درزندگی دیگران محصول منش ماست نه نتیجه قواعد وفنونی برای اداره یا کنترل کردن دیگران .
می توانیم ازطریق این هفت عادت عناصر اساسی موثر بودن را بیاموزیم و درونی سازی کنیم . این هفت عادت کاملا به هم مرتبط اند ومردمان موثر انهارا درخود درونی کردند اما از این هفت عادت چه انتظاراتی می توان داشت وچگونه می توان به این انتظارها رسید.
این هفت عادت برنامه ای برای ایجاد تغییر بنیادی و پایدار و مادام العمراست مشروط بر اینکه انها را به دقت بیاموزید، انگاه به دیگران تعلیم بدهید و از همه مهمتر اینکه متعهد شوید انها را هر روز در زندگی تان بکارببرید.
این هفت عادت چه ثمراتی دارند:
نخستین ثمره اش احترام به خودواعتماد به نفس ناشی از خویشتن داری است و دومین ثمره اش تاثیر ان برروابط انسان است.
این دو ثمره کاملا به یکدیگر ارتباط دارندزیرا هرچه میزان احترام به خودواعتماد به نفستان بیشتر باشدبرای دیگران حرمت افزونتری قایل خواهید بود.
هرگز زندگی عاطفی خودرابراساس نقاط ضعف دیگران بنا نکنید با اینکار فقط نقاط ضعف دیگران را تقویت میکنید تا خودتان را کنترل کنند و در کف اختیار بگیرند.
سومین ثمره ی هفت عادت این است که خواهید توانست در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
چهارمین ثمره اش خلاقیت و شادی و هیجان واشتیاق برای اموختن یادگیری مهارتهای جدید و یافتن راه حلها ونگرشها و کشف امکانات تازه خواهد بود.
اگر چه این برنامه براساس فنونیا وعده ای برای ایجاد تغییری یک شبه نیست براساس تحول است یعنی باید بهای ان را بپردازید و بهای ان عبارت است از:
(١-کوشش برای دریافتن و اموختن این هفت عادت ۲- به محض اموختن این مطالب بایدظرف ۴٢تا٨۴ ساعت بعد انها را به دیگران اموزش بدهید. ٣-عمل کردن به انها ) چنانچه این سه عمل را انجام دهید این ها بخشی از تفکر وزندگی وجزعی از نرم افزار ذهنتان می شود . اما پیش از انکه بتوانیم به راستی این هفت عادت را بیاموزیم نخست لازم است به برداشتهای خود پی ببریم ببینیم چگونه تغییر برداشت می تواند نگرش مارابه جهان عوض کند وچگونه می توان برداشتهای خود را عوض کرد.زیراتغییر برداشت می تواند در زندگی شخصی و اجتماعی وحرفه ای ما پیشرفتهای چشمگیر را ایجاد کند.
این گفته ی البرت انیشتن دارای اهمیتی ویژه است به هنگام رویارویی با مشکلات اساسی نمی توانیداز همان سطح تفکری که همان مشکلات را بوجود اوردید انها را حل کنید.
اگر می خواهید در روابط خودخواه روابط شغلی و خواه روابط خانوادگی یا حتی درخودتان تغییراتی جزیی و کوچکی بوجود بیاورید به گرایشها و رفتارتان توجه کنید اما اگر جویای تغییرات بزرگ و پیشرفتهای عمده اید ومیخواهید گامهای کوانتومی یا جهش های بلند بردارید برداشت خود راتغییر دهید.
درهفت عادت مردمان موثر خواهید دید که هر یک از این عادتها نمایانگر دگرگونی و تغییری در نگرش و برداشت می باشند.
******************************************************************
نگاهی به هفت عادت
همانیم که مدام به ان می پردازیم پس تعالی نه عمل بلکه عادت است.
عادت چیست: عادت اصلی درونی شده است بویژه اگر بخواهیم درباره ی عادت موثربودن گفتگو کنیم با قانونی طبیعی مانند سایر قوانین طبیعت سروکارداریم گاه می توانیم انرا اصول بخوانیم.
دانش یعنی اینکه بدانیم چه کاری را باید انجام دهیم.
مهارت یعنی اینکه بدانیم به چه شیوه ای انرا انجام بدهیم.
اشتیاق یعنی اینکه میل به انجام انکار راداشته باشیم.
عادت عبارت است از نقطه ی تماس دانش ومهارت و اشتیاق است.
مسیله این است که هرچه بیشتر جویای راه حل های سریع باشید وهرچقدر بخواهید از فنونی استفاده کنید که به نظرمیرسد برای یک نفر دیگر سودمند و موثر بوده است یابی درنگ به نظرتان پرجاذبه وخوشایند جلوه کند وضعیت مشکل مزمن خرابتر و خرابتر می شود.
این هفت عادت اساسی و بنیادی اند نه هفت اختیار انتخابی ، وهمه ی انسانهای موثروکارامد صاحب این هفت عادت اند.این هفت عادت مستقیما به موثربودن می انجامند .
ایابه طور منظم برای مهمترین رابطه ی زندگیتان سرمایه گذاری می کنید ؟ گاه این سرمایه گذاری را اندوخته ی بانک عاطفی می خوانند . اندوخته ی عاطفی نیز مانند حساب بانکی است باید به طور منظم در ان واریز کرد تاقادر به برداشت از ان بود . هرچه اندوخته ی عاطفی بیشتر باشد سطح اعتماد یا اعتبار بالاتر میرود.
میتوانید دست شخصی را بخرید اما نه قلب اورا ،قلب او انجاست که وفاداری و علاقه ی او انجاست . می توانید پشت او را بخرید امانه مغز اورا،خلاقیت و منابع و نبوغ او انجاست .فقط با مراقبت از دارایی و سرمایه ای که از وجود اوست می توانیم وفاداری و اشتیاق و حس تعهدش را بدست بیاوریم وبرتخم های طلا بیافزاییم.
این برداشت جوهر موثربودن است.
ایجاد روابط موثر یعنی بالابردن کیفیت رابطه از این طریق که مدام در حساب عاطفی خود ودیعه بگذاریم.حساب بانکی عاطفی استعاره ای است که میزان اعتماد یا اعتباری رانشان میدهد که در رابطه ای ایجاد شده ومیزان ایمنی و مصونیتی را که در رابطه با انسانی دیگراحساس می کنید.
از طریق ادب و نزاکت و تواضع ،مهربانی و توجه ،صداقت احساس تعهد و خوش قول بودن می توانیم در حساب عاطفی خودسپرده یا ودیعه بگذاریم و پشتوانه ی عاطفی معتبری برای روابط خود ایجاد کنیم .
از شش طریق می توان کیفیت هر رابطه ای را باهمسر و فرزندان و کارمندان وهمکاران و مشتریان ومراجعان یا هر کس دیگر اعتبار و تعلی بخشید واین شش طریق عبارتند از:
١-مهربانیهای ساده کوچک :تشکر و قدردانی و احوالپرسی و تحسین و نزاکت و ادب بعضی از اشخاص با غریبه ها ورهگذران بهتر از عزیزان و نزدیکان خویش رفتار میکنند.
٢-صداقت: به همین سادگی کافیست انسان صادقی باشید. صداقت به معنای وفا کردن به عهد خویش وبر سر قول خویش ایستادن است.
٣-تسریح و تشریح توقعات یا مدیریت انتظارات:علت بیشتر مشکلات مربوط به روابط ،ناشی از توقعات و انتظارات متناقض در رابطه با نقشها و هدفهاست.
۴-وفاداری: کسانیکه نسبت به غایبان وفادارند به حاضران نیز وفادار خواهند بود.قابل احترام و اعتماد بودن بسیار مهم تر از ان است که شخص مورد توجه و محبت قرار گیرد.
۵-تمامیت وجود :یعنی حس تعهد نسبت به اصول .انطباق اندیشه و گفتاریا قصد وعمل .توجه مدام به استحکام منش خویش و در نظر گرفتن همه جنبه های روابط خود.تمامیت وجود اعتماد ایجاد میکند و اعتماد پایه و اساس رابطه سالم است.
۶-صمیمانه پوزش بطلبید:هرگاه یکی از پنج مورد بالا را رعایت نکردید بیاموزید به اشتباه خود اغراق و عذرخواهی کنید. همه ی ما اشتباه میکنیم اما انچه دیگران نمی توانند فراموش یا عفو کنند این است که بخواهیم اشتباهمان را انکار یا پنهان کنیم این لاپوشانی معمولا بخاطر غرور انسان صورت می گیرد وحالت تدافعی ایجاد می کند.
درپس عادتها و ارزش هایتان باید تمامیت و مداومت وجود داشته باشد واین ارزش ها و عادتها باید بایکدیگر همس از ومنطبق باشند.زیرا میان هدفهای کوتاه مدت ودرازمدت تعادل ایجاد می کند.
اگربتوانید براساس اصولی درست فرهنگی ضایا بوجود اوریدکه به مرور زمان ایجاد می شود می توانید از بالاترین سطح همکاری و کارگروهی برخوردارشوید انگاه می توانید مطمین باشید که اصول و عادتهای موثربودن را بدست اورده اید.
این هفت عادت کاملا درهم تنیده و به یکدیگرمرتبطند وبه توالی می ایند.همچنین به انسان کمک می کنند تا از حالت اتکا به اتکای متقابل برسد.افراد متکی برای رسیدن به خواسته ی خود به دیگری نیاز دارند.افراد دارای اتکای متقابل تلاش خود را باهمکاری دیگران می پیوندند ونتیجه ی بزرگتری را بوجود می اورند. یکی ازبهترین راه های تشخیص اینکه متکی هستیم یا نه بررسی خشم و ترس است زیرا هر دو نشانه ی اتکا است هرانچه مرا خشمگین کند یا بترساند نمایانگر اتکای من به ان چیز است.در صورتی می توانیم به اتکای متقابل برسیم که نخست از نظر عاطفی و ذهنی و مالی و حتی جسمانی و فیزیکی کاملا مستقل شده باشیم.
ابتدا قصد داریم به صورت کاملا کلی و تیتروار این هفت عادت را عنوان کنیم و بعد به توضیح مفصل در مورد هر کدام از این عادتها بپردازیم:
۱.عامل باشید : خودتان برنامه نویس هستید
۲.ذهنا از پایان اغاز کنید : برنامه ی تان را بنویسید
۳.نخست امور نخست را قراردهید :برنامه ای را که نوشته اید اجرا یا زندگی کنید.
۴. برنده – برنده اندیشیدن
۵. اول گوش فرادهید سپس بخواهید به شما گوش کنند
۶. همافزایی یا سینرژی
٧. اره تیز کردن : یعنی میان جسم وذهن وعواطف و معنویت خویش تعادل و توازن ایجاد کنید
١.عامل باشید
اساسی ترین عادت عامل بودن است .عامل بودن یعنی مسیولیت خودرابه عهده گرفتن. ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص یااین بهانه که رفتارتان حاصل شرطی شدن شماست، ضد عامل بودن واکنشی بودن است.
مرمان موثر عاملند یعنی مسیول اند درنتیجه رفتارشان حاصل تصمیم وانتخاب اگاهانه ی خودش ان ومبتنی برارزش هاست نه ثمره ی اوضاع و شرایط انها که واکنشی مبتنی بر احساس است .زبان افراد عامل:اکنون راه ها وچاره های دیگری پیدا میکنم،احساسهایم دراختیار خودم اند.......
ضدعامل بودن واکنشی بودن است. زبان افراد واکنشی :کاری از من ساخته نیست،من اینطورهستم،مجبورم اینکار را انجام بدهم.........
اگر شخصی نتواند صادقانه بگوید انچه امروز هستم بدلیل انتخابهای دیروز من است این را نیز نمی تواند بگوید واکنون دیگرگونه انتخاب می کنم.هیچ چیز الهام بخش تر و هیجان انگیز تر ازاین نیست که بدانیم به رقم هر انچه برایمان رخ دهدمیتوانیم پاسخ یا واکنش خویش را انتخاب کنیم، زیرا میان محرک و واکنش اندک فاصله یا زمانی وجود دارد وانگهی با انتخاب پاسخ یا واکنش خود می توانیدبررویدادها تاثیر بگذارید زیرا انچه در سرتان می گذرد جهانتان را می افریند.
کاربرد اصطلاح عامل بودن اکنون در نوش ته های مربوط به مدیریت کاملا رایج است ،مفهوم ان بیش از ابداع وابتکارو اغاز عمل است بیش تربه این معناست که رفتار ما کنش تصمیمات ماست نه زاییده ی اوضاع و شرایط ما ،درنتیجه این قدرت راداریم که بگذاریم احس اس ها تابع ارزش ها باشند .
افراد عامل موقعیت ها واوضاع و شرایط وسایر اشخاص راملامت نمیکنند وعلت رفتارخود نمی دانند درنتیجه رفتارشان حاصل انتخاب اگاهانه ی خودشان و مبتنی بر ارزشهاست نه ثمره ی اوضاع و شرایط که مبتنی بر احساس است.
عادت یک (عامل باشید)، عادت بینش شخصی است به این منظورکه خودتان برنامه نویس هستید.
٢. ذهنا از پایان اغاز کنید
مفهوم ضمنی عادت دو این است که به روشنی مقصدتان را بدانید ، تا بدانید که می خواهید به کجا برسیدتاانچه سرانجام می خواهید بوجود بیاورید روز به روزهدایتتان کند. ذهنا از پایان اغاز کنید می گوید برنامه ی خودتان را بنویسید. اگر بیاموزید باوضوح و روشنی مجسم کنید واز طریق ضمیروشعورتان درست را ازنادرست تشخیص بدهید بنیادی ترین اصول زندگیتان را کشف خواهید کرد انگاه این کشف رابه صورت شعار رسالت شخصی یا هدف نامه یا نظام نامه یا سیستم اعتقادی خود یا هرنام دیگری که دوست دارید بران بگذارید، بنویسید.
جوهر عادت دو نوشتن رسالت شخصی است ومیتوان انرا عادت رهبری خواند، منظور از رهبری ،رهبری خویشتن است.بادر نظر گرفتن این اصل که همه چیز دوبار افریده می شود رهبری باید نخستین افرینش باشد ومدیریت دومین افرینش، در نتیجه مدیریت رهبری نیست ،رهبری با این مسیله سروکار داردکه چه اموری را می خواهم به انجام برسانم ،مدیریت بااین مسیله سروکار دارد که چگونه می توانم امور معینی را به بهترین شکل به انجام برسانم.
مدیریت یعنی درست انجام دادن امور، رهبری یعنی انجام دادن امور درست.رهبری به تعیین مسیر می اندیشد ،مدیریت به امور اجرایی ان می پردازد.
عادت دو ایجاد شعار رسالت یا نظام ارزشی ومانند وضع قانون اساسی کشور است برای انجام ان باید عامل باشید یعنی نخست معتقد باشید که خودتان برنامه نویس هستید انگاه برنامه را بنویسید . انسان عامل مسیولانه دست به عمل می زند و مسیولیت انتخاب هاو تصمیم های خویش را به عهده می گیرد برای اینکه هرچه سریعتراختیار زندگیتان رابه دست بگیرید دو راه اساسی وجود دارد ١-هدفی برای خود تعین کنید ومتعد شوید که به هدفتان برس ید.٢-عهدی ببندید و حتما بر سرپیمان خود بایستید. به این ترتیب اختیار زندگیتان رابدست می گیرید و اعتماد به نفس لازم را کسب می کنید.
عادت دو به هدف و مسیر و ارزش ها و فلسفه ی زندگی تان به انچه می خواهید بوجود بیاورید ارتباط میابد و به احساس درونی و منش و حس تعهد می اندیشد. هدف عادت دو ایجاد کانونی محوری است که بر مدار سلسله ای از اصول و ارزشها که توسط خود شخص تعیین شده می چرخد .
٣.نخست امور نخست را قراردهید
مردمان موثر به جای مدیریت زمان به مدیریت خویشتن می پردازند به جای واکنش نشان دادن به مسایل اضطراری و به جای اینکه به ضخامت امور نازک بپردازند یا گرفتار امور بی اهمیت شوندبه اولویتها و ارجعیتهای خود توجه می کنند. یعنی امورنخست را نخست قرار می دهند.
درواقع عادت سه به تحقق دراوردن عادت دواست ،میتوان عادت دو را افرینش ذهنی و عادت سه را افرینش عینی و فیزیکی خواند زیرا همه چیز دوبار افریده می شود نخست به صورت ذهنی و انگاه به صورت عملی . به این دلیل بارها تکرار میکنم که نخست شعار رسالت و نظام ارزش خود را بنویسید تا دقیقا بدانید چه چیزی را می خواهید،متحقق سازید و به اجرا دراورید، انگاه هر چیز دیگر را پیرامون این کانون محوری برنامه ریزی کنید وازهمه مهمتر بیاموزید چگونه به مسایل و اموری که پیش می ایند نه بگوییدزیرا با این کار به مهمترین امور اری می گویید و پاسخ مثبت می دهید.
اگر به مسیله ی مدیریت زمان توجه کنیم میبینیم که اساسا وقت خود راصرف دو دسته از امور می کنیم :امور مهم وامور اضطراری . اموراضطراری نیاز به توجه فوری وبی درنگ دارندیعنی مارا تحت نفوذ و تسلط خود در می اورند . امور اضطراری قالبا مرعی و مرموزندزیرا به ما فشار می اورند و اقدامی فوری می طلبند ،معمولا اموری مورد علاقه ی دیگرانند درست جلوی روی ما قرار دارند واغلب انجام دادن این
امور خوشایند واسان است اگرچه جزو امور مهم نیستند
امور مهم به نتایج مورد نظر ما ارتباط دارند به این مفهوم که اگرمسیله ای مهم باشد به رسالت و ارزشها و مهمترین هدفهایتان کمک می کند ما نسبت به امور اضطراری واکنش نشان می دهیم حال انکه امور مهم چون اضطراری نیستند نیاز به ابتکار افزون تری دارند این ماییم که باید فرصتها را دریابیم و امور را به تحقق دراوریم.
اگر به عادت دو نپردازیم یا ازانچه مهم است تصویر و ارمان روش نی نداشه باشیم یاازنتایجی که می خواهیم درزندگی مان بوجود اوریم اگاه نباشیم به اسانی به تله ی امور اضطراری میافتیم ونسبت به انها واکنش نشان می دهیم.
پس کلید این است که از طریق عادت دو ذهنا از پایان اغاز کنیدبه رسالت خویش بیاندیشید و نقش ها و هدفهایتان را تعیین کنید و از طریق عادت سه نخست امورنخست را قراردهید براساس ان اولویتها وارزشها برنامه ریزی و به ان عمل یا برطبق ان زندگی کنید .افرادی که عمیقا رسالت و ارزشهای خویش را باور دارند، قادرند برنامه های خود را تغییر دهند .
مدیریت امروز براین اصل مبتنی است که انسانها بسیار مهمتر از اشیا هستند ،همچنین مدیریت امروز در می یابد که مهمترین شخصی که باید موثر بودن ونه راندمان وکارایی اورا درنظر بگیرید خودتانید .
مدیریت امروز یا مدیریت خویشتن پنج خسیسه ی مهم دارد:
نخست مبتنی بر اصول است یعنی برداشت و نگرشی کانونی ایجاد می کند که این توانایی را به شما می دهد تا وقتتان را صرف ضمینه ای کنید که به راستی برایتان مهم و موثر است .
دوم مربوط به شعور است یعنی این مجال را به شما می دهد که زندگیتان را تا حد امکان با ژرفترین ارزشهایی که انتخاب کرده اید هماهنگ سازید امااین ازادی را به ش ما می دهد که در نهایت ارامش برنامه تان را تابع ارزش های والاتر خود سازید.
سوم به رسالت منحصر به فردتان توجه میکند یعنی ارزش ها و هدفهای دراز مدت شما را توصیف و متجلی می کند.
چهارم با مشخص ساختن نقش هایتان و تعیین هدفها و برنامه ریزی های هفتگی برای هریک از ان نقش های کلیدی کمکتان می کند تا در زندگیتان تعادل بوجود بیاورید
.پنجم از طریق برنامه ریزی هفتگی زمینه ی وسیع تری را دراختیارتان می گذارد یعنی در صورت لزوم می توانید دربرنامه ی روزمره تان تغییراتی ایجاد کنید.
۴. برنده-برنده اندیشیدن
مفهوم نگرش برنده برنده این است که همواره جویای منافع متقابل و دویاچند جانبه از جمله منافع خودتان بسته به تعداد افرادی که دران برنامه شرکت دارند باشید در عادت چهار جایی برای رقابت و مقایسه وجود ندارد زیرا درعادت چهار کار گروهی و همکاری وبرنده شدن همه ی کساییکه در ان ذینفع اند الزامی است در عادت چهار بجای من می گویید ما ،برای این ما نه کمترین بلکه بیشترین را میطلبید و بوجود می اورید اگر عادتهای ١و٢و٣ عمیقا دروجود شخص ریشه نگرفته باشد شاید باذهنیت کمبود به عادت چهار رو اوردو به فنونی که به اخلاقیات شخصیت رو می اورند رجوع کند.
نگرش عادت چهار این خواهد بود که بیا به شیوه ای گفتگو کنیم تا هر دوی ما بتوانیم برای این مسیله راه حلی پیدا کنیم که از دیدگاه هر دوی ما مطلوب باشد.این را نیزبخاطر داشته باشیدکه اگر بخواهید برای همه ی مردم همه چیزباشید برای هیچ کس از جمله خودتان هیچ چیز نخواهید بود.
نگرش برنده برنده ان چارچوب ذهنی است که در ارتباط های انسانی پیوسته منافع متقابل را می جوید به معنای توافق ها یا راه حل هایی که برای هردوطرف سودمندورضایت بخش باشند . با نگرش برنده برنده همه ی کسانیکه در ان پروژه یا تصمیم گیری سهیم اند احساسی مطلوب به دست می اورند ونسبت به اجرای ان برنامه احس اس تعهد می کنند.با نگرش برنده برنده زندگی میدان همکاری می شود نه رقابت اما بیش تر مردم احساس می کنند یا باید برنده باشند یا بازنده.
نگرش برنده برنده صرفا اصطلاحی شیرین یا ارایش و تزیینی خوشایند یا تکنیکی زیبا و ارمانی نیست نگرش برنده برنده فلسفه ی جامع زندگی وارتباط متقابل و قانون طلایی عمل و دارای پنج بعد است: ١- منش یا پرورش عادتهای ١و٢و٣ در خویش تن ٢-کیفیت رابطه یا وضعیت بانکی عاطفی٣-توافق های به عمل امده یا انتظار ها و توقعاتی که بوجود امده اند ۴- نظام ها ،چگونگی سازمان دادن به روشها یی که به نگرش برنده برنده راایجاد می کنند.۵-فرایندها ،چگونگی اجرای ابعاد بالاتااز فرایندها یاقوانین طبیعی تخلف نورزند.
این عادت مستقیما به اصول رهبری متقابل ارتباط دارد که برعامل بودن و امنیت و هدایت و حکمت و قدرت ناشی از رهبری مبتنی بر اصول نیاز دارد.همانگونه که قبلا گفته ایم رهبری بدون توانایی رهبری خویش تن مفهومی ندارد به این دلیل عادت چهار از منش اغاز می شود که پایه واساس نگرش برنده برنده و هررکن دیگر زندگی است.
نکته در این است که چگونه به راه حل برنده برنده برسید:
پیشنهاد میکنم که فرایند چهار مرحله ای زیر را در پیش بگیرید
١-مسیله را از دیدگاه طرف مقابل بنگرید واقعا بخواهید که نیازها و نگرانیهای اوراحتی بهتراز خودش دریابید وبیان کنید
٢-نگرانیها یانکته های ومسایل کلیدی را مشخص کنید
٣-مشخص کنید که کدام نتایج راه حل قابل قبول یا مطلوب خواهند بود
۴-سایر راه حل ها و امکانات تازه ای را که می توانند همان نتایج را ایجاد کنند مشخص کنید.
۵.نخست گوش فرادهید،سپس بخواهید به شما گوش کنند
عادت پنج یعنی بگذار اول من به تو گوش کنم،بیش تر مردم برعکس این کار را انجام می دهند، می خواهند اول خودش ان حرف بزنند ،وضعیت خودرا روشن کنند و مورد تفاهم قرار گیرند،وقتی هر دو طرف بخواهند اول ومخصوصا باهم حرف بزنند گفتگوی مرده ایجاد می شود،زیرا در واقع گفتگویی یک نفره است اگر چه درحضور یک نفر دیگر انجام می پذیرد،دراین حال شخص واقعا به حرف دیگری گوش نمی کند یا دارد حرف می زند یا دارد خودش را برای انچه می خواهد بگوید اماده می کند.عادت پنج می گوید نخست گوش کنیدانگاه نظر خودرا بیان کنید.نخست خودتان وضعیت دیگری را درک کنیدانگاه بخواهید مورد تفاهم قرار گیرید.عادت پنج مستقیما به شیوه ی ارتباط برقرار کردن مربوط می شود و کلید، ایجاد همدلی و روابط مبتنی بر نگرش برنده برنده است.
توان ازمایی نگرش برنده برنده شیوه ی گوش دادن است تا بتوانید دریابید طرف مقابل ان وضعیت را چگونه می بیند. مردم معمولا دل پری دارند ومادامی که خود را خالی نکنند نمی توانند واقعا گوش فرا دهند درنتیجه نخست به انها اجازه بدهید حرفهایشان را بزنند و خودراخالی کنند البته سطح اعتماد طرفین بایدانقدر بالا وبانک عاطفی چنان غنی باشد که طرف مقابل امادگی بیان احساس خود را داشته باشد. گاه دیدن وضعیت از دیدگاه کسی که به شما نزدیک است دشوار به نظر می رسداما غیر ممکن نیست به ویژه اگر احساس امنیت خود را از درونتان و از تعهد به نظام ارزشهایی که درونن انتخاب کرده اید بستانید ،نه ازان رابطه.
برای ایجاد رابطه باید بتوانید انگیزه بوجود بیاورید اما چه چیز انگیزه ایجاد می کند؟
ارزوهای براورده نشده انگیزه ایجاد می کنند،اعتماد والاترین شکل انگیزه در انسان است، بهترین ویژگیهای مردم را نمایان می سازد اگرچه مستلزم وقت و صبر و شکیبایی است.
همدلی معادل همدردی نیست اگرچه گاه همدردی نیز می تواند احساس و پاسخی مناسب باشد مثل وقتیکه به شخصی می گویید واقعا متاسفم که عزیزت را از دست داده ای ،اما همدردی نوعی موافقت و قضاوت است ومعمولا افراد رامتکی می سازد و به انها خوراک منفی می رساند حال انکه جوهر گوش فرا دادن ناشی از همدردی موافقت با دیگری نیست فقط عمیقا خواه از نظر عاطفی و خواه از نظر فکری و ذهنی به او گوش فرا می دهید تا حرف اورا بفهمید و وضعیت او را درک کنید.
۶. سینرژی(انرژی گروهی ایجاد کنید)
عادت شش ثمره ی نهایی یا ایجاد راه حل های تازه و بهتر گروهی است. راه حل هایی بهتر از انچه نخست هریک از افرار پیشنهاد داده بودند.
سینرژی ضد مصالحه و سازش است،به تعبیری دیگر یعنی کل بزرگتر از مجموع اجزای ان است.
عادت شش جنبه ی خلاق عادت پنج است در اینجا است که خلاقیت خودرا به کار می گیرید و راه حل های بهتر و تازه ای را جستجو می کنید .
بیشتر مردم به جای سینرژی (همکاری خلاق) ستیز یا گریز را درپیش می گیرند هردوی این شیوه ها ناشی از الگوهای ارتباطی نابالغ است.
دقیقا به طرف مقابل گوش فرا دهید و درنهایت احترام ارتباط برقرار کنید انگاه توانایی های خلاق خودرا به کار ببرید تا راه حل هایی تازه و امکاناتی سرشار از منافع متقابل یا نگرش برنده برنده ایجاد کنید.
بزرگترین راز سینرژی ارج نهادن به تفاوتهای یکدیگر است ،ارج نهادن به تفاوتها جوهرسینرژی ایجاد انرژی گروهی است . ارج نهادن به تفاوتهای عاطفی و روانی و ذهنی افراد و کلید ارج نهادن به تفاوتها این است که دریابیم افراد جهان را نه انگونه که هست بلکه انگونه که خود هستند می بینند . اگر تصور کنم جهان را همانگونه که
هست می بینم دیگر به چه دلیل باید به تفاوتها ارج نهم اصلا چرا بخواهم با کسی تماس داشته باشم مگر نه اینکه تصور می کنم واقع بین وعینی گرا هستم ،مگر نه تصور میکنم خودم صاحب دیدگاه وسیع ترم ،واصلا به همین دلیل مرا سرپرست می خوانند اگر چنین تصوری داشته باشم هرگز نه تنها قادر به اتکای متقابل بلکه قادربه استقلال نیز نخواهم بود زیرا توسط برداشتهای خودم شرطی شده ام .
انسانی می تواند واقعا موثر باشد که درنهایت تواضع و حرمت به تفاوتها محدودیتهای ادراکی خویش را دریابد و قدر منابع غنی موجود را که فقط از طریق ارتباط متقابل با ذهن و دل انسانهای دیگر می تواند بدست اورد بداند.انسان موثر به تفاوتها ارج می نهد زیرا ان تفاوتها بر دانش و فهم خودش از واقعیت می افزاید . اگر با تجربه های خودمان تنها بمانیم همواره از کمبود اطلاعات رنج می کشیم.
بی تردید باید منطقه ی امن خود را ترک کنید تابتوانید به جهانی یکسر ناشناخته گام بگذارید، فقط در این حال می توانید راه های تازه را کشف کنید و راه گشای دیگران باشید.
٧- اره را تیز کنید (بازسازی خویشتن)
عادت هفت عبارت است از ایجادمجال برای تیز کردن اره یا بازسازی خویشتن . مابقی شش عادت مبتنی براین عادت است زیرا سایرعادتها را ممکن می سازد.
عادتهای یک و دو و سه که انها را پیروزی شخصی می خوانم وبه منش مربوطند باید پیش از عادتهای چهار و پنج و شش پرورش یابند که انها را پیروزی عمومی می خوانم و به شخصیت ارتباط دارند.زیرا اگر بذری نکاشته باشیم چگونه خواهیم توانست محصولی را درو کنیم .
اگر به طور منظم به عادت هفت تیز کردن اره بپردازید خود به خود سایر عادتها را نیز درخویش تن پرورش خواهید داد .عادت هفت عبارت است از ایجاد تعادل میان چهار بعد وجود جسمانی،ذهنی ،معنوی ،اجتماعی و عاطفی .
عادت هفت یعنی قابلیت تولید شخصی وعادت بازسازی است که بزرگترین سرمایه تان را که خودتانید حفظ می کند و بهبود وتعالی می بخشد.
نگاهی مجدد به هفت عادت
هر یک از این عادتها را یک تغییر برداشت میخوانم و دلایل زیر گواهی بر اثبات این امر است.
الف: بیشتر مردم به تولید توجه می کنند پس ایجادتعادل میان تولید وقابلیت تولید یک تغییر برداشت محسوب می شود.
ب: عامل باشید ،عادت یک: برداشت بیشتر مردم این است که خودشان مسیول نیستند پس عامل بودن و مسیولیت هر وضعیتی برعهده داشتن یک تغییر برداشت محسوب می شود.
پ:ذهنا از پایان اغاز کنید: عادت دو یک تغییر برداشت است زیرا نگرش معمول این است که خودتان مسیول نیستید و فیلم نامه رابدستتان داده اند یا اینکه اوضاع و شرایط وسایر عوامل بر زندگیتان تاثیر می گذارند.
ت:نخست امور نخست را قرار دهید:عادت سه یک تغییر برداشت محسوب می شود زیرامعمولا افراد به حل مشکلات و بحران ها و مسایل اضطراری سرگرمند.
س:برنده برنده بیاندیشید:عادت چهاربیش تر مردم چنان شرطی شده اند که دارای نگرش برنده بازنده باشند یعنی خودشان برنده شوندوطرف مقابل بازنده، درنتیجه این عادت یک تغییر برداشت محسوب می شود.
ج:نخست گوش فرادهید سپس بخواهیدبه شما گوش دهند:عادت پنج نیزضد گرایش بیشتر مردم است ،زیرا اکثرا می خواهند نخست دیگری به انها گوش فرا دهدو وضعیت انها را درک کنداز این رو عادت پنج نیز یک تغییر برداشت است.
چ: سینرژی، عادت گروهی ایجاد کنید:عادت شش ،بیش تر افراد انرا به صورت مصالحه و سازش می نگرند حال انکه عادت شش سرشار ازماجراجویی وهیجان وخلاقیت و ایجاد راه حل های تازه وامکانات بهترو منافع متقابل است.
ح:اره را تیز کنید:عادت هفت نیز یک تغییر برداشت است زیرا نگرش بازسازی معمول این است که برچهار بعد وجود متمرکز شوند.
دیگر بار به توالی این عادتها اشاره می کنم،زیرا پیش از در پیش گرفتن هرعادت تازه باید در عادت پیشین به مهارت رسیده باشید.
این هفت عادت خواه برای سازمانها و خواه برای افراد عادتهای زندگی و حیاتند زیرا براساس اصول و قوانین طبیعی اند که به مرور زمان تغییر نمی یابند.
شما می توانید خلاصه کتاب فوق را بصورت پادکست گوش دهید
نظرات کاربران